سلام به دوستای عزیزم....
 
My Life
سلام.به وبلاگ من خوش آمدید.. امیدوارم لحظات خوبی داشته باشید...(نظر یادتون نره)

 

امروز تونستم یه گریزی از این دقایق تکراری بزنم و بیام اینجا....

منظور از این دقایق تکراری , این روزمرگی خسته کننده اما لذت بخشه...(آرایه پارادوکس...کنکوریها دقت کنن!!)

روز و شب فقط و فقط به یه چیز فکر میکنم, به یه رویا که قراره عملی بشه, به یه حقیقت که امیدوارم سهم من باشه....

خسته کنندست واسه اینکه کارم شده فقط غذا, درس, خواب ومدرسه(که خداروشکر اسفندتمومه)....

بدون تفریح,بدون گردش, بی مسافرت و....

اگه بگم از شهریور یه گردش درست و حسابی نرفتم دروغ نگفتم...!

لذت بخشه آخه دارم بخشی ازآیندمو خودم و با همت خودم درست میکنم...

از بچگی دوست داشتم مستقل باشم و خودم برای خواسته هام تلاش کنم و به هدفم برسم...یجورایی تنها قهرمان داستان خودم باشم..(مغرور و خودخواه نیستما...بهتره بگید شخصیت مستقلی دارم... !!!)

درسته دوست دارم تو کارهام تنها عمل کنم اما بشدت از تنهایی فراری ام(بازم نکته کنکوری...!!) و به دوستای خوب و مهربون هم برای زندگیم احتیاج دارم که همراهم باشن و منو توی این راه حمایت کنن و بهم انرژی بدن...خدارو شکر میکنم که خدا 2تا از این دوستای خوب رو نصیبم کرده که همیشه منو درک کردنو همراهم بودن و توی هر شرایطی تنهام نذاشتن. البته باید این نکته الزامی رو هم ذکر کنم که یه استاد خوب هم دارم که توی بدترین شرایط زندگیم (که امیدوارم که دیگه هیچوقت اون شرایط رو تجربه نکنم), همراهم شد و درسهای زیادی ازش یاد گرفتمو قسمتی از شخصیت الانم رو مدیون اون هستم.

دوستیه چندین ساله ی ما3تا هرجور حادثه ای رو تجربه کرده و هنوز که هنوزه پابرجاست...لحظات بد , لحظات خوب ...

لحظه هایی توام باشادی گاهی گریه و اندوه...

لحظه هایی بود که دلامون سرشار از محبت نسبت به هم بود, گاهی هم سرشار از کدورت...

بقول یکی: لحظه هایی هم بود که واسه گریه هامون بخندیم و برای خنده هامون بگرییم...(اگه این نوشته رو خوندی یادت باشه که حرفامون یادم میمونه..!!)

یکی از ما3تا (مهلا ) داره یه رمان مینویسه بنظر من عالیه..  وقتی تموم شد با موافقت خودش میزارمش اینجا که بخونید و نظر بدید و اگه به حد معینی ازنظرات مثبت رسید بدیم بره واسه چاپ(موسسه استعداد یابیه.....آکادمی پرورش استعداد رها...!!)

یکی دیگه از ما(مرضیه) هم که یه داستان جدا واسه خودش داره که اگه پایانش خوش بود که انشاا... هست بازم با کسب رضایت کتبی از ایشون براتون تعریف میکنم.

خودمم که..... فعلا داستانی ندارم.

امیدوارم هر روز به تعداد این دوستای خوب و داستان دار!!! اضافه بشه... انگار خیلی صحبت کردم.فکم, ببخشید یعنی انگشتام خسته شد..

فعلا بدرود..



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







           
یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, :: 5 بعد از ظهر
raha

درباره وبلاگ


ما پیغام دوستیمان را با دود بهم میرسانیم... نمیدانم آنسو برای تو تکه چوبی هست یا نه... من اینجا جنگلی را به آتش کشیده ام...!!
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان My Life و آدرس kolbekochak.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 64
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1